مقدمه
اولین کسی که اصطلاح انسان کامل را در عرفان وضع کرد ابن عربی معروف به شیخ اکبر از عرفای قرن ششم است پس از او عزیزالدین نسفی در قرن هفتم اولین نویسندهای است که کتابی را با نام «الانسان الکامل» نگاشت. بعد از نسفی، عبدالکریم جيلی (متوفی 850) کتابی را تحت همین عنوان به عربی نگاشت.(جهانگیری، 1367، 326)
منظور از انسان کامل، کاملترین انسان آفریده شده است و بنابراین شبیهترین مخلوق به خداوند بوده و موجودی کاملتر از او به وجود نیامده است. او خلیفهي خدا روی زمین و صورت کامل حضرت حق و آیینهی جامع صفات الهی و دارای امانت خدایی و عالم به علم همه اسماء میباشد.
شهید مطهری«ره» میگوید انسان کامل آن انسانی است که همهي ارزشهای انسانی در او رشد کنند و هیچ کدام بیرشد نمانند و همه هماهنگ با یکدیگر رشد کنند و رشد هر کدام از این ارزشها به حد اعلی برسد. این انسان میشود انسان کامل. انسانی که قرآن از او تعبیر به امام میکند.(مطهری، 1385،112)
آنچه مسلم است این که واضعان این اصطلاح نظر به انبیاء و اولياء داشته و فقط آنان را که واسطهي فیض و رحمت و آفرینش بوده و از مقام عصمت و علم لدنی برخوردار میباشند تحت عنوان انسان کامل برشمردهاند. بنابر این انسان کامل یعنی انسانی که قهرمان همهي ارزشهای انسانی است. در همهي میدانهای انسانیت قهرمان است.(همان، ص 124) و انسان کامل یعنی انسانی که حوادث روی او اثر نمیگذارد.(همان، 179)
از نظر شهید مطهری انسان کامل کسی است که سه شرط دارد: همهي ارزشهای انسانی، در حد اعلی و به طور هماهنگ در او رشد کرده است. از این رو میگوید:
علی (ع) انسان کامل است برای این که همهي ارزشهای انسانی در حد اعلی و به طور هماهنگ در او رشد کرده است یعنی هر سه شرط را داراست.(همان، 113)
به نظر ميرسد اين رويكرد استاد علاوه بر اين كه جنبهي معرّفي انسان كامل را دارد، جنبهي لزوم پيروي و الگوپذيري از آنان را نيز پررنگ ميكند؛ همانگونه كه در سرتاسر نهجالبلاغه علي (ع) برآن تأكيد نموده و نسبت به آن تذكّر داده است. ميفرمايد: «رستگاری را از اهل آن جستجو کنید که اهل بیت پیامبر رمز حیات دانش و راز مرگ جهل و نادانی هستند. آنان که حکمتشان شما را از دانش آنان و سکوتشان از منطق آنان و ظاهرشان از باطنشان، اطلاع میدهد، نه با دین خدا مخالفتی دارند و نه در آن اختلاف میکنند. دین در میان آنان گواهی صادق و ساکتی سخنگو است».(خطبه 147)
ما در اين مقاله كوشيدهايم با استخراج جملاتي از نهجالبلاغه ومطابقت آن با آراء انديشمندان و عرفا پيرامون انسان كامل به تبيين جايگاه انسان كامل در قوس نزول و صعود هستي بپردازيم.
تعريف و توصيف انسان كامل
«پیامبر را از درخت تنومند پیامبران، از سرچشمهي نور هدايت، از جایگاه بلند و بیهمانند، از سرزمین بطحاء، از چراغهای برافروخته در تاریکیها و از سرچشمههای حکمت برگزید. پیامبر طبیبی است که برای درمان بیماران سیار است».(خطبه 108)
نسفي در تعریف انسان کامل میگوید: انسان کامل آن است که در شریعت و طریقت و حقیقت تمام باشد و اگر این عبارت را فهم نمیکنی به عبارتی دیگر بگوییم. بدان که انسان کامل آن است که او را چهار چیز به کمال باشد: اقوال نیک و افعال نیک و اخلاق نیک و معارف.(نسفي، 1377، 74)
علامه حسن زاده میگوید: بدان که انسان کامل محل مشیت الله است این مظهر تام مشیت و اختیار الهی صاحب ولایت کلیه است که دارای رقائق صفات حقتعالی و محل ظهور تجلّی جمیع اوصاف کمالیه الهیه است و به عبارت اخری: انسان کامل خلیفه الله است و خلیفه باید به صفات مستخلف عنه و در حکم او باشد. پس وجود انسان کامل ظرف همه حقایق و خزائن اسماء الله است و این اسماء الله اعیان حقایق نوریه دار هستیاند نه اسمای لفظی، لاجرم صاحب این مقام دارای ولایت تکوینی است که مفتاح غيب یعنی همان حقایق نوریه در دست اوست و میتواند با اذن و مشیت الهی تصرف در کائنات کند بلکه در موطن و وعای خارج از بدن خود انشاء و ایجاد نماید و موجودات خارجی به منزلت اعضای وی و خود او متناسب جان آنها گردد. زیرا که نفس ناطقه انسانی جوهر مجرد قائم به ذاتش و خارج از بدن و محیط و مستولی به آن است و تعلّق تدبیری و تصرّف در بدن دارد. بنابراین چه تفاوت که بدن خود را در تدبیر و تصّرف خود بدارد یا اعیان خارجی دیگر را. هرگونه معجزات و کرامات و خارق عادتهای انسانهای کامل همه از این جهت و بدین سبب است.( حسنزاده، 1373، 169، کلمه 115)
امام خمینی (ره) عقیده دارد کاملترین اسماء الهی آن اسم است که جامع همهي کمالات است و مظهر آن اسم، انسان کامل است که مستجمع جمیع صفات و اسماء الهیه و مظهر همهي تجلیات حق است میباشد. پس در اسماء الهیه اسم الله کاملترین اسماء است و در مظاهر اسماء، انسان کامل است که کاملتر از همهي مظاهر است.( خمینی، 1359، 115)
در نگاه ابن عربی انسان کامل نسبت به حق مانند نسبت مردم چشم است به چشم. یعنی همانطور که مقصود اصلی از خلقت چشم که عضو باصره است مردمک آن است که نظر و بصر تنها به وسیلهي مردمک چشم حاصل است، همینطور مقصود اصلی از ایجاد عالم، انسان به ویژه انسان کامل است که به وسیلهي او اسرار الهی و معارف حقیقی ظاهر و اتصال اوّل به آخر حاصل و مراتب عالم باطن و ظاهر کامل میگردد. در حقیقت عالم به واسطه و به سبب او خلق شده است و از حیث رحمت، اعظم از هر مخلوقی است یعنی که او رحمت عظیم الهی است بر خلق که دلیل معرفت حق است. کسی که بخواهد از طریق مشاهده نه از طریق اندیشه به او معرفت بیابد میتواند به انسان کامل بنگرد که او مظهر کامل حق است. انسان کامل روح عالم و عالم جسد اوست؛ همان گونه که روح به وسیلهي قوای روحانی و جسمانی به تدبیر بدن و تصرّف در آن میپردازد، همینطور انسان کامل به وسیلهي اسماء الهی که خداوند آنها را به وی آموخته و در وی به ودیعت نهاده است در عالم تصرّف میکند و آن را اداره مینماید و همانطور که روح و نفس ناطقه سبب فضیلت و معنویت و حیات بدن است، همین طور انسان کامل سبب وجود و مایهي شرافت و معنی و کمال در عالم است که واسطهي تجلّی حق در این عالم است و چون او این عالم را ترک نماید و به عالم آخرت انتقال مییابد این عالم تباه و از معانی و کمالات خالی میشود.(جهانگیری، 1367، 328)
انسان کامل دارای مقامی است که هیچ موجودی از موجودات جهان امکانی، هم وزن آن نیست او مظهر کاملی است که دارای جمیع مظاهر تفصیلی و اجمالی و مشتمل بر جمیع حقایق سرّی از اسماء ذاتی و صفاتی و افعالی میباشد. او احاطه بر جمیع مراتب هستی داشته و بالاترین نمود حق تعالی است.
از این رو او که از مقام احدیت ظهور یافته به مراتب واحدیت و دیگر عوالم عقول طولی و عرضی و عوالم و مراتب جبروت و ملکوت و ناسوت احاطه دارد.
اثبات ضرورت انسان کامل
ما ساختهي دست پروردگار هستيم و مردم براي ما ساخته و پروريده شدهاند.(نامه 28)
در نگاه هستي شناختي عرفا و حكماي متأله جريان آفرينش داراي نظم و نسق و ترتيب خاصي است كه البته در خور فهم عوام نميباشد. برعكس آنچه عوام به نظرشان ميرسد كه خداوند همهي موجودات را يك مرتبه و جمعي و مستقيم آفريده است، عالمان ديني معتقدند و بلكه اثبات ميكنند كه اولاً هستي داراي دو بخش مجرد و مادي است؛ در اصطلاح دو عالم امر و خلق. عالم امر مجرّد بوده و از ماده و آثار ماده برّي است ولي عالم خلق مادي بوده و گرفتار تمامي شواغل و معايب ماده. ثانياً در جريان آفرينش آنچه از ذات حق پديد ميآيد كه تجلّي اوّل نام دارد ،فيض اقدس ناميده ميشود كه همچون حضرت حق واحد است. به زباني ساده فيض اقدس همان مقام علمي موجودات نزد خداوند است كه هنوز جنبهي شهودي عيني خارج از ذات خداوند پيدا نكردهاند. پس از فيض اقدس نوبت به فيض مقدّس ميرسد كه دومين تجلّي است و بر اساس آن حق به احكام و آثار موجودات خارجي ظاهر ميشود و در نتيجه اين عالم خارج وجود مييابد. پس با تجلّي اوّل خداوند از مرتبهي احديت به مرتبهي واحديت تنزّل مييابد كه همان فيض اقدس باشد يعني برتر و شريفتر از تمام شوائب كثرت اسمائي و صفاتي و در تجلّي دوم يعني فيض مقدّس از مقام واحديت به مقام آثار موجودات خارج از ذات تنزّل يافته و هستي شكل ميگيرد.
همچنين گفته ميشود اولين مرتبهي محقّق شده در تجلّي دوم و مقام واحديت حقيقت كلي محمديّه است كه آن هم مراتب و منازلي دارد تا در نهايت منجر به آفرينش عوالم ديگر هستي از جبروت تا ملكوت و در نهايت ناسوت برسد. عالم جبروت مجرّد، عالم ملكوت نيمه مجرّد و عالم ناسوت يا دنيا مادي است. حقيقت محمديّه در فيض مقدّس ديگر بسيط نيست ولي نه به اين معني كه تركيب مادي يا ذهني داشته باشد. بلكه مركب از وجدان و فقدان است. چه اين كه به دليل تنزّلش از مقام واحديت برخي از كمالات را از دست داده و مركب از داشتن و نداشتن ميشود.
همچنين حقيقت محمديّه شامل همهي انبياء و اولياء ميگردد كه در رأس آنها حضرت محمّد مصطفي(ص) قرار دارد و امامان معصوم و سپس انبياي اولوالعزم و بعد انبياي ديگر كه خلقت مادي آنها در جهان ماده لزوماً مرتبط با مرتبهي وجودي آنها نيست. بلكه اشرف و اتم آنها يعني رسولالله هرچند خاتم پيامبران در دنيا است ولي مقام و مرتبهي او در فيض مقدّس اتمّ و اشرف از ديگر اوليا و انبيا است. اساساً او به اين دليل ميتواند خاتم و مكمل و متمم شريعت باشد كه در مرتبهي هستي اشرف و اكمل و اتمّ است. خلاصه اينكه خداوند در مرحلهي فيض مقدّس، اوّل حضرت محمّد(ص) را آفريد و سپس او واسطهي خلقت ديگر ذوات مقدّس يعني انبيا و اوليا شد كه در ميان آنان نيز ترتيب و ترتّب جاري است. پس جهان بعد ار فيض مقدّس به وساطت پيامبر اكرم و نيز اولياي مكرم است. اين مقام همان است كه از آن به انسان كامل تعبير ميشود و ظهور او در جهان ماده، هم دائمي است و هم اينكه در هر دورهاي يك مصداق بيشتر ندارد.
تعبير ديگر سخن چنين است كه ذات خداوند متعال فوق مشاهده و فهم بوده و عنقائی است که در دام هیچ صیادی نمیافتد.
لیکن اولین تعّین او كه تجلّی ذات است دارای دو چهرهي واحدیت و احدیت میباشد که ناگزیر حکم کثرت بر او غلبه دارد. و واجد جمیع مظاهر تفصیلی و اجمالی و مشتمل بر همهي حقایق سرّی ذاتی و صفاتی و فعلی است؛ این مظهر همان انسان کامل است.
حقیقت کلی انسان که تعيّن اول وجود صرف است، مبدأ جمیع تعیّنات است. این حقیقت به اعتبار اتّحاد با اسم اعظم، حکومت بر جمیع مظاهر و تعیّنات دارد. حتّی تعیّنات موجود در علم حق و حضرت اسماء و صفات، ناشی از ظهور این تعیّن میباشند. اوّل تعیّن که در مقام قضاء مبرم الهی، از ظهور ذاتی حق در واحدیت وجود تحقق پیدا نموده و مقدّم بر مقام خلق است، تعیّن انسان کامل ميباشد. پس تقدیر حقیقت کلیهي انسان و تحقّق عین ثابت حقیقت محمدیه، ظهور جمیع حقایق در مقام واحدیت است. اعیان ثابتهي ممکنات، ظهور و صورت انسان کامل است. تجلّی اوّل این حقیقت در مقام خلق، وجود عقل اوّل است و از تجلیات عقل اوّل، عقل ثانی و لوح محفوظ و سایر حقایق تحقّق خارجی پیدا مینمایند. روی همین جهت، حقیقت کلی انسان محصور در حد معیّن از وجود نمیباشد و هیچ موجودی از حیطهي ربوبیت و تصرّف او خارج نیست. بنابراین، حقیقت انسان کامل، نسبت به عوالم، حکم نفس ناطقه را دارد نسبت به بدن مادی، حکم صورت تمامیه را دارد نسبت به ماده و هیولی.
به همین ملاک، انسان کامل جهت فعلیت و صورت و تمامیت عالم وجود است و عالم بدون حقیقت انسان کامل، ناقص و بالقوه و بلکه معدوم صرف است.(کبیر، 159)
ابن عربی میگوید تحقّق انسان کامل در دار وجود نه تنها ممکن بلکه واجب است که متحقّق به اسم اعظم است و همان طور که در دار هستی سایر اسما را مظهری موجود است پس باید اسم اعظم را نیز مظهری موجود باشد و آن مظهر انسان کامل است.(جهانگیری، 328)
در نگاه امام خمینی (ره) نخستین تجلّی حقتعالی فیض اقدس است که واسطهي میان غیب مطلق و اسماء و صفات میباشد چرا که اسماء و صفات به واسطهي کثرتهای علمی نمیتوانند بدون واسطه فیض حق را دریافت کنند.
به نظر ایشان نخستین چیزی که از فیض اقدس، فیض را دریافت میکند اسم اعظم است و این اسم اعظم پیامبر خاتم و خاندان معصوم او هستند.(ر.ك. خمینی، 1373، 14 تا 17)
مصاديق انسان کامل
با توجّه به ویژگیهای انسان کامل که بدانها ایشان رفت شکی نمیماند که انسان کامل انبیاء و اولياء هستند که در رأس همهي آنها حضرت ختمی مرتبت محمّد مصطفی(ص) قرار دارد و گاه او را انسان کامل ختمی مینامند. پس از ایشان علی مرتضی(ع) است و بعد فاطمه زهرا(س) و دیگر ائمه و ديگر پیامبران(ع).
علي (ع) فرمود: «خداوند فرستادگان خود را در میان ایشان برانگیخت و پیامبرانش را پی در پی به سوی آنان گسیل داشت تا از ایشان بخواهند که حق میثاق فطرت را بگزارند و نعمت فراموش شده را به یادشان آرند و با رسانیدن پیام پروردگار، حجت را بر آنان تمام کنند و گنجینههای خرد را بر ایشان بگشایند و چشم آنان را بهروی نشانههای قدرت خدا باز سازند».(خطبه 1)
آنگاه در مورد خويش فرمود: «وقتي که همه از ترس سست شده کنار کشیدند، من قیام کردم و آن هنگام که همه خود را پنهان کردند من آشکارا به میدان آمدم و آن زمانی که همه لب فرو بستند من سخن گفتم و آن وقت که همه باز ایستادند من با راهنمایی نور خدا به راه افتادم. در مقام حرف و شعار، صدایم از همه آهستهتر بود امّا در عمل برتر و پيشتاز بودم. زمام امور را به دست گرفتم و جلوتر از همه پرواز کردم و پاداش سبقت در فضیلتها را بردم. همانند کوهی که تند بادها آنرا به حرکت در نمیآورد و طوفانها آنرا از جای بر نمیکند. کسی نمیتوانست عیبی در من بیابد و سخنچینی جای عیبجویی در من نمییافت. در برابر خواستههای خدا راضی و تسلیم فرمان او هستم».(خطبه 37)
و در مورد اهل بيت فرمود: « عترت پیامبر(ص) جایگاه اسرار خداوندی و پناهگاه فرمان الهی و مخزن علم خدا و مرجع احکام اسلامی و نگهبان کتابهای آسمانی و کوههای همیشه استوار دین خدایند. خدا به وسیلهي اهل بیت پشت خمیدهي دین را راست نمود و لرزش و اضطراب آنرا از میان برداشت....کسی را با خاندان رسالت نمیشود مقایسه کرد و آنان که پروردهي نعمت هدایت اهل بیت پیامبرند با آنان برابر نخواهند بود. عترت پیامبر(ص) اساس دین و ستونهای استوار يقین میباشند. شتاب کننده باید به آنان بازگردد و عقب مانده باید به آنان بپیوندد، زیرا ویژگیهای حق ولایت به آنها اختصاص دارد و وصیت پیامبر نسبت به خلافت مسلمین و میراث رسالت به آنها تعلّق دارد.(خطبه 2)
ابنعربی مصداق انسان کامل را حقیقت محمدی یا کلمه و نور محمدی میداند که اولین حقیقت ظاهر، موجود نخستین، مبدأ ظهور عالم و به عبارت دیگر اولین تعیّني است که ذات خداوند با آن تعیّن یافته است. آن صورت اسم جامع الهی، جامع جميع اسماء و صفات، کاملترین فرد نوع انسانی و بلکه اکمل مظاهر حق و اعظم مجالی اوست که موجودی است ازلی. او مبدأ خلق عالم است که خالق عالم پیش از هر چیزی او را آفرید و هر چیزی را نیز از او آفرید.(جهانگیری، 329)
البته منظور ابنعربی از حقیقت محمدی، شخص رسولالله(ص) نیست بلکه منظور همهي انبیاء و پیامبران گذشته از آدم تا آخرین رسول و امامان است.
امام خمینی (ره) نیز پیامبر اکرم (ص) را بزرگترین انسان کامل میداند.(رحيمپور، 67)
و در جای دیگری میگوید مصداق انسان کامل رسول اکرم و ائمهي هدی و در عصر ما حضرت مهدی سلام الله علیه است.(همان، 68)
ایشان نیز مانند ابنعربی حقیقت محمدیه(ص) را مصداق انسان کامل میداند که همان اسم اعظم است. میفرماید: بالجمله، انسان کامل که آدم ابوالبشر یکی از مصادیق آن است، بزرگترین آیات و مظاهر اسماء و صفات حق و مثل و آیت حق تعالی است.(همان، 69)
حقیقت محمدیّه در مظاهر اعیان جمیع خلایق از انبیاء و مرسلین و امم سابقه متجلّی است. انسان کامل را شیخ و پیشوا و هادی و مهدی گویند و دانا و بالغ و کامل و مکمل گویند و امام و خلیفه و قطب و صاحب زمان و جام جهاننما و آیینهي گیتینماي و تریاق بزرگ و اکسیر اعظم گویند و عیسی گویند که مرده زنده میکند و خضر گویند که آب حیات خورده است و سلیمان گویند که زبان مرغان میداند و این انسان کامل همیشه در عالم باشد و زیادت از یکی نباشد از جهت آنکه تمامت موجودات همچون یک شخص است و انسان کامل دل آن شخص است و موجودات بی دل نتوانند بود. پس انسان کامل همیشه در عالم باشد و دل زیادت از یکی نبوده پس انسان کامل در عالم زیادت از یکی نباشد.(نسفي، 75)
انسان کامل چونان علی (ع) آیت کبرای خداست و خداوند بسبیط الحقیقه است و صفات کمالی بسیط الحقیقه مصداقاً عین هویت اوست و هیچ گونه کثرتی بین خود اوصاف از یک سو و بین صفات و ذات موصوف از سوی دیگر یافت نمیشود... خلیفهي کاملِ خدای سبحان نیز در این جهت، یعنی بساطت و نزاهت از ترکّب و برائت تشتّت مظهر تام الهی خواهد بود و صفات کمالی او عین هویّت اوست.(جوادیآملی، 1380، 12)
انسان کامل در نهج البلاغه
بیان شد که علی(ع) یکی از مصادیق انسان کامل است. از اینرو توصیف آن حضرت از انسان کامل به حکم این که او خود کامل و معصوم است، شنیدنیتر خواهد بود. زیرا انسان کامل معصوم همانند امیرالمؤمنین چون مظهر اسم خداست، مرآت «يسئله من فی السموات و الارض» (الرحمن/ 29) خواهد بود و او که خود فرمود: «سلونی قبل ان تفقدونی فلأنا بطرق السماء اعلم منّی بطرق الارض، (خطبه 189) پس هم فرشتگان، معارف را از او فرا میگیرند و هم انسانها.(جوادیآملی،1380، 115).
حضرت در مواضعی از نهجالبلاغه به توصیف رسول خدا یا خود یا اهل بیت علیهم السلام پرداخته است و در این مواضع فضایل و منزلت آنان را تبیین فرموده است که در ادامه به برخی از بسیار اشارت خواهد رفت.
حضرت در خبردهي از علم خود ميفرمايد: «سیل علوم از دامن کوهسار من جاری است و مرغان دورپرواز اندیشهها به بلندای ارزش من نتواند پرواز کرد».(خطبه 3) و در مورد برحق بودن خويش ميفرمايد: «سوگند به خدایی که جز او خدایی نیست، من بر جادهي حق میروم».(خطبه 197) و فرمود: «شما مردم به وسیلهي ما از تاریکیهای جهالت نجات یافته و هدایت شدید و به کمک ما به اوج ترقی رسیدید. صبح سعادت شما با نور ما درخشید. از روزی که حق به من نشان داده شد، من هرگز در آن شک و تردید نکردم».(خطبه 4) و در اين كه او هيچگاه امر به معروفي نميكند مگر اينكه پيش از آن خود عمل نموده است و نهي از منكري ندارد جز اينكه خود از آن اعراض نموده است، ميفرمايد:«به خدا سوگند من شما را به هیچ طاعتی وادار نمیکنم مگر آنکه پیش از آن خود عمل کردهام و از معصیتی شما را باز نمیدارم جز آنکه پیش از آن، ترک گفتهام».(خطبه 175)
ائمه صلوات الله عليهم كه انسان كامل هستند و مصداق آيهي شريفه «وَ لله الاسماء الحسني»(اعراف/ 180) وآيهي شريفهي «و لهُ المثلُ الاعلي» (روم/ 27) بدون هر عيب و نقصي بوده و متصف به تمامي صفات الهي هستند تا آنجا كه ملكوت آسمان و زمين براي آنان به سبب سالم نگه داشتن فطرتشان از دستبرد آلودگيهای علمي و عملي و عقلي و روحي، مكشوف است و بلكه آنان عين علم صائب و عمل صالح و نيت صادق ميباشند. چنان كه حضرت فرمود:«لو كُشِفَ الغطاءُ ما ازددتُ يقيناً».(محمديريشهري، 7188)
چنين انسانهايي نه تنها به صفات نامحدود خداوند متّصف و بالاترين نمونهي تجلّّي آن صفات حسني هستند بلكه هر آفريدهاي كه بخواهد به كمالي از كمالات حضرت حق متعال متّصف شود بايد از طريق و دروازهي وجود نوراني ايشان كسب فيض نمايد. و البته هر موجودي هم هر اندازه از كمالات حق تعالي را دارد از سر وساطت و مجراي آن بزرگواران است كه به لطف كرامت حق، كريم و مفيضاند. فرقي نميكند اين حقيقت را بداند يا نه، بشناسد يا نشناسد.
بركات انسان كامل در زمين
علی (ع) پیرامون نعمتهای حاصل از وجود نبی اکرم(ص) در میان مردم میفرماید: به نعمتهای بزرگ الهی که به هنگامه بعثت پیامبر بر آنان فروریخت بنگرید که چگونه اطاعت آنان را با دین خود پیوند داد و با دعوتش آنها را به وحدت رساند. چگونه نعمتهای الهی بالهای کرامت خود را بر آنان گستراند و جویبارهای آسایش و رفاه بر ایشان روان ساخت و تمام برکات آیین حق آنها را در برگفت.(خطبه، 192) آنگاه پیرامون خویش فرمود: «خداوند مرا به جنگ با سرکشان تجاوزکار، پیمان شکنان و فساد کنندگان در زمین فرمان داد...من نور وحی و رسالت را میدیدم و بوی نبوت را میبوییدم. من هنگامی که وحی بر پیامبر (ص) فرود میآمد، نالهي شیطان را شنیدم... من از کسانی هستم که در راه خدا از هیچ سرزنشی نمیترسند».(همان)
انسان کامل چون خدا را شناخت و به لقای خدا مشرف شد و اشیاء را کما هِیَ و حکمت اشیاء را کما هِیَ دانست و دید، بعد از شناخت و لقای خداوند هیچ کاری و طاعتی را برتر و بالاتر از آن ندانست که به خلق راحتی رساند و هیچ راحتی بهتر از آن ندید که با مردم سخن گوید و کاری انجام دهد که مردم وقتی آن سخن را بشنوند و آنکار را انجام دهند، دنیا را به آسانی بگذرانند و از بلاها و فتنههای این عالم ایمن گردند و در آخرت رستگار شوند.
انسان کامل هیچ طاعتی را بهتر از این ندید که عالم را اصلاح کند و راستی و دوستی را در میان خلق گسترش دهد و عادات و رسوم بد را از میان خلق بردارد و قانون و قاعدهی نیک در میان مردم بنهد و مردم را به خداوند بخواند و از عظمت و بزرگواری و یگانگی خداوند مردم را با خبر سازد و مدح آخرت بسیار گوید و از بقا و ثبات آخرت خبر دهد و مذمّت دنیا بسیار گوید و از بی ثباتی دنیا حکایت کند و منفعت درویشی و خمول با مردم گوید. نیکان را به بهشت آخرت وعده دهد و بدان را از عذاب آخرت بترساند و از خوشی بهشت و ناخوشی دوزخ در دشواری حساب و کتاب حکایت کند.(نسفي، 76)
بر اين اساس حضرت فرمود: «ای مردم چرا سرگردانید؟ در حالی که عترت پیامبر خدا در میان شماست. آنها زمامداران حق و یقیناند. پیشوایان دین و زبانهای راستی و راستگویانند. پس باید در بهترین منازل قرآن جایشان دهید و همانند تشنگانی که به سوی آب شتابانند به سویشان هجوم ببرید. ای مردم این حقیقت را از خاتم پیامبران بیاموزید که فرمود: هر که از ما میمیرد، در حقیقت نمرده است و چیزی از ما کهنه نمیشود».(خطبه 87)
انسان كامل مظهر اسم وليّ است
«همانا امامان دین، از طرف خدا تدبیر کنندگان امور مردم و کارگزاران آگاه بندگانند. کسی به بهشت نمیرود جز آن که آنان را شناخته و آنان او را بشناسند و کسی در جهنم سرنگون نگردد جز آن که منکر آنان باشد و امامان دین هم وی را نپذیرند».(خطبه 152)
از نگاه عارفان بزرگی چون ابن عربی و امام خمینی نماد انسان کامل، ولیّ است. به تعبیری دیگر، عالیترین نوع از راهیافتگان و شبیهترین آدمیان به خدا، ولیّ است که انسان کامل است. انسان کامل، مظهر اتمّ و اکمل اسم شریف ولیّ است که از اسماء الله بوده و همواره باقی است. «و ینشُرُ رَحمَتَهُ وَ هو الوَلیُّ الحمید» (شوری/ 28)
یعنی خداوند رحمت فراوان خود را منتشر میکند و او ولیّ و ستوده صفات است. و نیز «فاطر السماوات و الارض انت وليی فی الدنیا و آلاخره»(یوسف/ 101) ولیّ الله صاحب ولایت کلیّه و قادر به تصرّف در ماده کائنات است و میتواند به اذن الهی همهي قوای آسمانی و زمینی را در تحت تسخیر خویش در آورده و هر محال از دست او ممکن میشود.(حسنزاده، 1372، 73)
چنین انساني صاحب مقام جمعی و خلافت الهیه و حائز رتبه و منصب «کن» آنگونه که شایسته است میباشد. چون ولیّ از اسماءالله تعالی است و اسماءالله باقی و دائماند، لذا انسان کامل که مظهر اتمّ و اکمل این اسم شریف است صاحب ولایت کلیه است و میتواند به اذن الله تعالی در مادهي کائنات تصرّف کند و قوای ارضیه و سماویه را در تحت تسخیر خویش در آورد. حکم او در صورت و هیولای عالم طبیعت نافذ و مجری است.(همو، 79)
این اذن الهی، اذن قولی نیست بلکه اذن تکوینی منشعب از ولایت کلیه مطلقه الهیه است.
هنگامی که از گل شکل مرغی به امر من ساخته و در آن دمیده تا به امر من مرغی گردید و آنگاه که کور مادرزاد و پیس را به امر من شفا دادی و مردگان را به امر من از قبر بیرون آوردی.(مائده/١١٠)
این ولایت که اقتدار نفس بر تصرّف در مادهي کائنات است ولایت تکوینی است نه تشریعی. چه ولایت تشریعی خاص واجب الوجود است که شارع و مشرّع است و برای عبادش شریعت و آیین قرار میدهد و جز او کسی حق تشریع شریعت را ندارد.(همو،80)
این ولایت به حسب این که از نظر رتبت اعلی و ارفع از رسالت و نبوت است منقطع نمیگردد بر خلاف رسالت و نبوت که قطع میشود.(ر. ک. همو، 85)
انسانی که مظهر اسم ولیّ است میتواند بر بیرون از خود ولایت داشته باشد. انسان کامل ولیّ الله و صاحب ولایت کلیه است پس میتواند به اذن خداوند در مادهي کائنات تصرف کند. تمام معجزات و خوارق عادات و کرامات از شق القمر و شق الجبل و شق البحر و قلع درب قلعه خیبر و غیرها همه از ولایت تکوینی است که نفوس مستعده، مؤید به روحالقدس به اذنالله تعالی چنان تأثیرات در کائنات میکنند.(همو، 94)
حضرت ميفرمايد: «سوگند به خدا اگر بخواهم میتوانم هر کدام شما را از آغاز و پایان کارش و از تمام شئون زندگی آگاه سازم».( خطبه 175)
انسان كامل مظهر اسم اعظم است
«زمین هیچگاه از حجتهای الهی خالی نیست که برای خدا با برهان روشن قیام کند یا آشکار و شناخته شده یا بیمناک و پنهان تا حجت خدا باطل نشود و نشانههایش از میان نرود... به خدا سوگند که تعدادشان اندک ولی نزد خدا بزرگ مقدارند که خدا به وسیلهي آنان حجتها و نشانههای خود را نگاه میدارد تا به کسانی که همانندشان هستند بسپارد و در دلهای آنان بکارد. آنانکه دانش، نور حقیقتبینی را بر قلبشان تابیده و به يقين رسيدهاند...آنان جانشینان خدا در زمین هستند».( حکمت 147)
انسان کامل مظهر اسم اعظم بوده و واسطه در خلقت و فیض و رحمت حق تعالی در همه چیز است. یعنی تمامی عوالم هستی اعم از جبروت و ملکوت و ناسوت طفیلی وجود انسان کامل است هم در ایجاد و هم دربقا وهم در بازگشت. معنی این سخن آن است که تمامی موجودات اعم از فرشته و جن و انس و حیوان و جماد نیز فیض وجود خود را مدیون انسان کامل که واسطه در خلقت و آفرینش است، می باشند. از اینرو انسان کامل واجد همهي کمالات موجودات ارضی و سماوی بوده بدون این که شریک در نقایص آنها باشد. هیچ صفت کمالی از جامعیت او بیرون نیست جز این که وجوب ذاتی نداشته و تأثیر استقلالی و بالاصاله نیز ندارد. در هر صورت هر فیضی که از جانب ذات اقدس باری تعالی به ممکنات میرسد به وساطت انسان کامل است و در این جهت فرقی بین انسان، فرشته، جن، حیوان و... نیست چنان که فرقی بین انواع فیوضات نیست.(جوادیآملی،1382، 149) لذا انسان کامل دارای نشآت مراتب امری و خلقی میباشد.
انسان کامل جامع همهي مراتب وجود است هر چند به حکم این که در مرتبهای از هستی خود دارای وجود عنصری و دنیوی است، مقصود قوانین طبیعی بوده و نیازهای جسمی و مادی و آفات بیماری و خواب و مانند آن را دارد. امّا او همه چیز را از حضرت حق میگیرد و به ما دون تنزّل میدهد. بنابراین انسان کامل سرچشمهي رحمت، حیات، علم، رزق مادی و معنوی، حکمت و همهي صفات کمالیهي دیگر است چنان که در زیارت جامعه و دیگر زیارات و ادعیه معلوم است.
انسان کامل خلیفهالله است
علی(ع) فرمود: آنها جانشينان خدا روي زمين هستند و دعوت كنندگان به دينش.(حکمت، 147)
:: برچسبها:
انسان": انسان" كامل،" ضرورت،" مصاديق، "بركات،" ويژگي¬ها كامل " نهج¬"البلاغه" ,
:: بازدید از این مطلب : 3246
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1